کد مطلب:94666 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

نامه 010-به معاویه












[صفحه 624]

نامه دیگری است به معاویه كه علی (ع) وی را به كردار ناپسندش بیم داده و پندش آموخته تو ای معاویه آن زمان كه پرده برافتد، و حجاب از روی دنیائی كه تو در كمال آسایش و آرامش در عیش و عشرتش نشسته ای، به یكسو رود، چه خواهی كرد؟ در همین ناپایدار دنیائی كه چون ترا به بلهوسی خواند، دعوتش را بجان پذیرفتی و به چنان پیشوای گمراه كننده ای اقتدا نمودی، و هنگامی كه به تو فرمان داد امرش را پذیرفتی، به زودی منادی، ترا به مرگی ندا دهد كه هیچ نجاتگری ترا از آن آلام و آزار شكنجه بارش، رهائی نخواهد داد. پس، دست از این خطاكاریها بردار، و خود را برای آن روز عظیم حساب آماده ساز. خویشتن را برای مرگ مهیا كرده، روش پاك پیش گیر. سخنان ستمگران گنه پیشه را از گوش خویش بیرون كن. اگر چنین نكنی، به زودی ترا از این خواب غفلت، بیدار و هوشیار و آگاه خواهم ساخت. تو همان بد سرشت مردی هستی كه ابلیس در وجودت خانه كرده و به آرزوی شیطانی خود رسیده و اینك زهر هلاكسازش، در خون و جان تو جاری است. اینك تو بگو ای معاویه، آیا شما، بدون هیچ سابقه نیك و خیری، و بی آنكه نشانی از بزرگواری در وجودتان باشد، چگونه سزاوار حكمرانی بر رعایا و فرمانداری ق

وم مسلمان هستید؟ من از شر سوابق شقاوت و دنائت آمیز شما كه موجب سرنگونی و نگون بختی است، به خدای بزرگ پناه میبرم. من ترا از عواقب كار بیم میدهم، زیرا كه پیوسته در افسون فریب آرزوها گرفتار بودی، و نهان و آشكار، دو رو و منافق بوده ای

[صفحه 625]

تا چند مرا مدام به پیكار با خود میخوانی. دانائی كن و دو سپاه را از جنگ معاف ساز، و هایهوی مردم را به كنار بگذار، و بسوی من بیا تا دریابی، گناه و معصیت بر دل كدامین از ما دو تن راه یافته، و ظلمت و جهل، در برابر چشم چه كسی حجاب گسترده است. بدان، من همان ابوالحسن ام، كه تنها در یك روز در جنگ بدر، برادر و دائی و جد ترا از دم تیغم گذراندم، و زهر مرگ بجانشان ریختم. اینك من با همان تیغ تیز، و با همان شهامت و قدرت، دگر بار به دیدار خصم میروم. من آئین نوین دیگری، و یا رسول و پیامبر تازه ای، بر خویش برنگزیده ام همچون پیش، سفرگر راهی هستم كه شما با اختیار، پای از آن برگرفتید و دگر بار به اجبار، بسویش ره جستید

[صفحه 625]

تو میپنداری كه به خونخواهی عثمان قیام كرده ای، حال آنكه هر دو میدانیم خون عثمان را چه كسی و در كجا ریخته است. اگر جویای جوی خون او هستی، از سرچشمه اش جستجو كن. گوئی می بینم- بسان اشتری كه از فرط گرانی بار، زخم پشت آزارش میدهد و ناله میكند- تو نیز از پیكار و جنگ، ضجه و مویه سر میدهی و بیم داری كه مبادا دندان عفریت خشمگین مرگ، در تنت فرو رود. گوئیا سپاهت را می بینم كه بر اثر ضربات سخت و مداوم شمشیر، و تقدیری كه به اجبار بر آنها چنین شوم خواهد بود، تن به تن به خاك میغلتند، و سوز ناله و آوای حزین سر میدهند، و در این پریشان حالی و درماندگی مرا به كتاب خدا سوگند میدهند. حال آنكه آنان كتاب كردگار را انكار كردند، و از پیمان با من سر، باز زدند


صفحه 624، 625، 625.